جدول جو
جدول جو

معنی لاش چاق - جستجوی لغت در جدول جو

لاش چاق
جانوری که نیمه چاق باشد
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

چاقاچاق، تاق تاق، طراق طراق، صدایی که از خورد شدن و شکستن چیزی برخیزد:
بسر شد گاهیش نرم و گه درشت
زو برآرد چاقچاقی زیر مشت،
مولوی
لغت نامه دهخدا
کلمه ای است فارسی، و آن مخفف لاشی ٔ نباشد و به معنی باطل و بیهوده است: قال الحجاح لجبله بن الایهم الغسّانی قل لفلاح اکلت مال اﷲ بابدح و دبیدح، فقال له جبله خواستۀ ایزد بخوردی به لاش ماش، ای اکلت مال اﷲ بالباطل، (مجمع الامثال میدانی ذیل: اخذ، بابدح و دبیدح)
لغت نامه دهخدا
موضعی به جنوب شرقی سیستان
لغت نامه دهخدا
باطل بیهوده: قال الحجاج لجبله بن الایهم الغسانی قل لفلاح: اکلت مال الله با بدح و دبیدح فقال له جبله: خواسته ایزد بخوردی به لاش ماش ای اکلت مال الله بالباطل
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لا چار
تصویر لا چار
ناچار ناگزیر
فرهنگ لغت هوشیار
بریدگی زخم، قطعه قطعه کردن چوب های کلفت، دارای شکاف زیاد
فرهنگ گویش مازندرانی
نام مرتعی در حومه ی آلاشت سوادکوه
فرهنگ گویش مازندرانی
مرتعی در دهستان دو هزار تنکابن
فرهنگ گویش مازندرانی